نیلیا نیلیا ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 10 روز سن داره

نیلیای من

سفر نامه ی شمال

عزیز دلم این چند روزی که برای اجلاس سران تعطیل شده بود و دایی محسن جون اینا اومده بودن خونمون تصمیم گرفتیم که بریم شمال بعد به دایی مجید زنگ زدیم که مهرسا جون اینا هم با هامون بیان ولی دایی گفت که کار داره نمیتونن بیان به خاله مرضی زنگ زدیم اونا هم گفتن که شما برید ما فردا میایم روز اول تو شمال زندایی مینا جون تو رو برد تو اب انقدر خوشحال شده بودی و فقط جیغ میزدی روز دوم وقتی خاله اینا اومدن دوباره خاله جون تو رو برد تو اب خیلی بازی کردی،روز سوم رفتیم برات یه تیوپ خریدیم که خودت تو اب بازی کنی ولی وقتی بردیمت تو اب نمیدونم چرا اما ترسیدی و گریه کردی انقدر شیطون بودی نمیذاشتی زیاد ازت عکس بگیرم اما یه چند تایی عک...
3 مهر 1391

چهار دست و پا

دختر گلم تازه یاد گرفتی ی ذره چهار دست و پا بری عزیزم واقعا خوشحالم چو قبلش نمیتونستی درست تعادلتو حفظ کنی و زود خسته و ناراحت میشدی ولی الان دیگه راحت میتونی چهار دست و پابری ...
1 مهر 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیلیای من می باشد